فرشته های آسمانی

دنیای من مائده

اسم تو که فرشته اولم بودی گذاشتیم مائده و همه دنیای من شد  مائده  هرچند بد  و نق نقو بودی و شب تا صبح حدود 4ماه سختی کشیدم اما همه انها به داشتن فرشته ای مثل تو می ارزید دوستت دارم عزیزم  
28 ارديبهشت 1390

فرشته های من

در یکی از روزهای سرد پاییز ٨١ که مصادف با ماه رمضان بود تو فرشته کوچولوی من بدنیا امدی هرچند خیلی درد کشیدم وفردای ان روز هم کارم به سزارین کشید اما وقتی فهمیدم خدا یک فرشته زیبا مثل تورا به من داده خیلی خوشحال شدم و همه دردها را فراموش کردم تویک فرشته تپل وسفید وزیبا بودی روزی که میخواستیم از بیمارستان مرخص شویم باران میا مد و هنگام افطار  بود صدای اذان در محوطه بیمارستان پخش میشد و پرسنل تغذیه مشغول پخش کردن عرق وزولبیا بودند و چراغهای محوطه بیمارستان زیر نور باران منظره رویایی را بوجود اورده بود و ما عازم خانه شدیم
28 ارديبهشت 1390

تولد فرشته دوم

بعد از اینکه خداوند فرشته ای به نام مائده به من داد ٥ سال بعد دوباره  صاحب فرشته ایی دیگر شدم واین برخلا ف مائده بود مائده سفید تپل واین یکی سبزه وموفرفری و خیلی بامزه هیچ وقت فکر نمیکردم بعد از مائده کسی را دوست داشته باشم حتی وقتی در اطاق عمل او را دیدم با وجود اینکه دکتر میگفت چه بامزه هست من هنوز احساسی نداشتم و تمام فکرم این بود که چگونه بدون مائده اینچند شب را بگذرانم اما بعد از چندروز وقتی فهمیدم دخترم زردی دارد و باید زیر مهتابی باشد به حدی گریه کردم که  فهمیدم واقعا اورا هم دوست دارم و شب تا صبح  بالای سر او نشستم و اکثر دعاهای مفاتیح می خواندم و گریه میکردم یادم رفت بگویم اسم این فرشته کوچولورا با مو...
26 ارديبهشت 1390
1